پارت شصت و هفتم

زمان ارسال : ۷۷ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 11 دقیقه

و دست هایش را باز کرد و به بالا گرفت. انگار توی سخنرانی انگیزشی حضور داشت.

کف جفت دستانش را محکم به میز کوبید و گفت:

-امشب راز ها برملا می شه.

دمای هوای اتاق سرد تر شد، یا شاید این من بودم که تنم یخ بست و سر انگشتانم قندیل بسته ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.